اگه نخندم باید گریه کنم

ساخت وبلاگ

دیشب بعد از اینجا رفتم جلو پنجره چند بار نفس عمیق کشیدم و بعد یکم چشمامو رو هم گذاشتم و بعد فیزیک رو سر سری ی نگاه کردم ... 6خوابیدم ... 7مادربیدارم کرد 

حرفی زد که باب میلم نبود ...بهم برخورد ... باهاش قهر کردم ... رنگم عینهو گچ بود:|

هرکار کرد صبحانمو نخوردم حتی چیزایی ک برام اماده کرده بود و تو کیسه فریزر بود ازش نگرفتم نمیدونم چی بود به داداشم گفتم منو رسوند ... امتحان همه رو درست نوشتم فقط یک مسئله رو گیج بازی دراوردم بلد بودم ولی ب خاطر مکثی که کردم وقت کم اوردم و نصفه موند ...

زنگ اخر به زور چشام باز بود ...

اکمدم خونه ولی با مادر آشتی بودم ... مطمئنم اگه امتحان رو خراب میکردم حتما با کل دنیا قهر بودم:))

بعد ناهار که ساعت2و ربع شده بود خوابیدم تاااا6 مادرجان ب زور بیدارم کرد:|

الانم دارم دینی میخونم 50تا سواله ... واسه عید بوده ...

بعد اون باید دوتا انشا بنویسم ...

 نمیگم کامل خوبم ...ولی بهترم 

موقع ورود به کلاس من همیشه با لبخند به هرکی سلام میدم امروز چنان قیافم اخمو بود اولین بار بود این شکلی بودم امسال اصلا لبخند نداشتم همه بچه ها میگفتن ولی خب بعد از اینکه نشستم سر جام کم کم بهتر شدم ...

خانم برج زهرمار خخخخ

حتی وقتایی که خییلی ناراحت باشم لبخند دارم ولی خب لبخند کسل خخخ

_____________________________________

امروز کلاس ما با کلاس رو ب رویی برای یه زنگ عوض شد تو راه دختری ب اسم نیکا که کلاس ریاضی با همیم منو دید با لبخند گفتم سلام عزیزم ... گفت خیلی خوبه همیشه میخندی

یه لبخند زدمو و راهمو ادامه دادم ...

تو دلم گفتم اگه نخندم باید گریه کنم ...

فعلا همین

شادمانی بی سبب ......
ما را در سایت شادمانی بی سبب ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : ekhateratman-tarik-fateme742 بازدید : 167 تاريخ : دوشنبه 28 فروردين 1396 ساعت: 11:56